ویاناویانا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
رومینارومینا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

دخترانم ویانا و رومینا

بعد از مدتها مینویسم( تولد رومینا کوچولوی مامان)قسمت اول

1394/1/31 12:33
نویسنده : مامان دویار
154 بازدید
اشتراک گذاری

دختران عزیزم ویانا و رومینا بعداز مدتها تقریبا یازده ماه مینویسم .... چهارشنبه 26 فروردین 94 مرخصی زایمان من با مشکلات خاص خودش به پایان رسید و من مجبور شدم جوجه هامو دوباره بزارم برممممممممم

اما از کجا بنویسم........... از اول تیر که به استراحت رفتم که رومینا خانوم 25 تیر به دنیا اومددددد

اون 25 روز رو با ویانا بیشتر تنها بودم و مامانی و بابایی و خاله ناهیدوخاله مینو هم روزها به ما سر میزدند ویانا خیلی خوشحال بود که من دیگه اداره نمیرم کلی ذوق میکرددددددددددد روزها باهم تا ده ویازده صبح میخوابیدیمممممم و بعد به کارها میرسیدممم تا 25 تیرکه چهارشنبه بود و شب اول قدر با مامانی و  بابا وحید و ویاناو خاله نازنین و خاله سارا رفتیم بیمارستان ، اون شب تا صبح نخوابیدممم مامانی و خاله سارا شب اونجا موندن و خاله نازنینم اداره نرفت ، چقدر خوشحال بودم یه حسی داشتم انگار برای بار اول بوددددد، ویانا خیلی خوشحال و هیجان زده بود ساعت 8 صبح بیمارستان پارسیان سعادت اباد بودیم و من کلی ویانا رو بوسیدم و ازش خداحافظی کردممم حس جدایی از ویانا برام سخت بود فکرهایی سراغم اومده بود که طبیعی بود.........بالاخره ساعت یازده و ده دقیقه صبح رومینا خشگل مامان ساکش رو بست و سفر زمینی اش رو آغاز کردددد وقتی نیمه هوش از اتاق عمل بیرون اومدم یادمه خیلی درد داشتم و زیاد هوشیار نبودمم مامانم دم گوشم مثل زمان تولد ویانا گفت چه دختررررررررررررررررری به دنیا اوردی مادررررررررررر عروسک شبیه ویاناااااااااااا هزارماشالله قدش 54و وزنش 4020 گرم

من دردهام تسکین پیدا کرد بالاسرم همه بودن تو راهرو تا مسیر اسانسور با سختی سراغ ویانا رو گرفتمممم

گفتن تو اتاق خودت منتظرت هست و یواشکی اومده بالاااااااااااا

برای ویانا عروسکی خریده بودیم از طرف رومینا ، وقتی وارد اتاق شدممم ویانا کلی دستامو بوسید و عروسک دستش بود میگفت من صورتی نمیخوام سبز میخوام من خنده م گرفته بود تو اون حال!ً!!!!! بوسبوس

پسندها (1)

نظرات (1)

دادا
29 شهریور 95 11:29
خدا انقد دوستتتت داشت و داره که الان این پیج رو داری و از دوتا فرشته ات مینویسی, خدا منم دوست داره که اسم دادا اومد روم, عاشقتونم فرشته های پاک من
مامان دویار
پاسخ
ممنونممممممممممممممممممممممممممم دادا